درک شرایط و موقعیت و احترام به نظر فرمانده

حاج مراد ناصری برادر و همرزم سردار شهید علیرضا ناصری که خود از اولین اعضای کمیته انقلاب و نیروهای تشکیل دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لرستان و خرم آباد می باشد و در ماموریت های متعددی از ابتدای تشکیل سپاه خرم آباد تا پایان جنگ تحمیلی بخصوص غایله خلق عرب در خوزستان و درگیری های خونین کردستان در سال های ۵۸ و ۵۹ به همراه رزمندگان لرستانی حضوری مستمر و تاثیر گذار داشته اند و در ۸ دفاع مقدس نیز در رده های مختلف سپاه خوزستان و لرستان با مسئولیت های گوناگون نقشی غیر قابل انکار ایفا نموده اند و سالها جانشین گردان خط شکن و همیشه پیروز انبیاء لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل ( ع ) لرستان بوده و دلاوری ها و شجاعت های این رزمنده و فرمانده شجاع لرستانی، بر کسی پوشیده نیست و به روایت اکثر همرزمان و فرماندهان وقت گردان و لشگر ۵۷ از زمره شجاع ترین و اثر گذارترین رزمندگان و فرماندهان یگانهای رزم لشگر ۵۷ بخصوص گردان انبیاء در دوران دفاع مقدس بوده و در این راه بارها تا مرز شهادت پیش رفته و مجروح گردیده و نهایتا نیز به افتخار جانبازی نایل آمده اند و در حقیقت  شهید زنده هستند و هم اکنون نیز  بعد از ۳۰سال خدمت صادقانه سرهنگ بازنشسته سپاه استان لرستان می باشند ؛ پس از سالها،از برادر پر افتخار و شجاع و حماسه ساز خود سردار شهید علیرضا ناصری خاطراتی بیان نموده اند که به تناوب و به تدریج در سایت شهید ناصری و کتب در دست چاپ درج خواهد گردید .

خاطره ی  انتخابی که از ایشان نقل می گردد و در زیر مطالعه می نمایید مربوط به سال ۱۳۶۶ و حدودا یکسال یا کمی بیشتر قبل از شهادت سردار شهید علیرضا ناصری می باشد  :

سردار شهید علیرضا ناصری از فرماندهان برجسته و از ارکان اصلی لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل ( ع ) سپاه لرستان در ۸ سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بودند .

ایشان علیرغم سابقه زیاد مسئولیت در گردانهای رزم و سوابق موفقیت آمیز انجام ماموریت های سخت رزمی در بدترین شرایط زمانی و مکانی از جمله ، ماموریت سرکوب عوامل با قی مانده از حکومت پهلوی و مقابله با فعالیت ضد انقلاب و اشرار و قاچاقچیان در داخل استان ، ماموریت و سابقه تقریبا دو سال حضور مستمر در کردستان با سمت فرمانده یگان اعزامی سپاه خرم آباد و لرستان در سالهای ۵۸ و ۵۹ و حضور در عملیات های بزرگ و کوچک جنگ تحمیلی در قالب یگانهای رزم خوزستان و لرستان ؛ با تشکیل یگان مستقل رزمندگان لرستانی با نام تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل ( ع ) در تاریخ دوم مرداد ۱۳۶۲ که خود یکی از افراد پیگیر تشکیل آن بود ، بنا به صلاحدید و تدبیر فرماندهان وقت تیپ ( بعد از عملیات حاج عمران در سال ۶۵ و خلق حماسه حاج عمران به لشگر تبدیل شد ) بعنوان یکی از مسئولین واحد تدارکات و پشتیبانی یگان در نظر گرفته شدند و او نیز علیرغم تمایل به خدمت در رده های رزمی ، به تصمیم فرماندهان وقت یگان ۵۷ احترام گذاشته و نهایتا پذیرفتند که در واحد تدارکات ادامه خدمت نمایند و به اعتقاد و اعتراف اکثر رزمندگان بخصوص فرماندهان رده های مختلف لشگر ۵۷ ایشان از ارکان اصلی تدارکات و موفقیت های لشگر در عملیاتها و ماموریت ها بودند .

ایشان از بدو تاسیس یگان ۵۷ لرستان در ابتدای مرداد ۶۲  در کلیه ی ماموریت های لشگر حضور مستمر و موثر داشتند و از زمانی که جانشین تدارکات شدند نیز در تمامی ماموریت ها و عملیاتهای مهم و پر شمار لشگر بخصوص عملیات های حساس و با اهمیت سال های ۶۴و ۶۵ و ۶۶ و ۶۷ لشگر  ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام مرد همیشه حاضر در صحنه بوده و در اکثر ماموریت ها و عملیات ها فرمانده محور پشتیبانی لشگر بودند و همواره تکیه گاه مطمئن فرماندهان رده های رزم و پشتیبانی رزم و سایر رده های لشگر بودند که ضمن انجام اقدامات پشتیبانی ،  اکثرا در خط مقدم نیز حاضر می شد و در کنار فرماندهان و رزمندگان حضور داشته و به هر نحو ممکن به آنان کمک می کرد و سهم عمده ای در فتوحات لشگر داشتند .

در سال ۱۳۶۶ اختلاف نظر فرمانده وقت تدارکات و پشتیبانی لشگر و ایشان عمیق تر و شدیدتر شد و او که آموخته بودند چگونه با مشکلات و سختی ها کنار بیاید و معمولا با تامل و تفکر و صبر و بردباری راه حل مناسب را برای برون رفت از مشکلات پیدا می کردند ، برای این مسئله راه حلی بجز هجرت و خروج مصلحتی و مقطعی از محیط کاری مورد علاقه خود که هم برای یگان مهم بود و هم حالا خود به سبب سالها حضور مستمر و انجام ماموریت های فراوان صاحب تجربه ای ارزنده در آن شده بود و  با شناخت از تجربیات و توانایی های خود بدرستی می دانست که در حال حاضر  بهترین کارایی را در این واحد می تواند داشته باشد ، پیدا ننمود .

لذا ایشان  تصمیم گرفت در این خصوص با فرمانده لشگر که به توانایی های وی واقف بود و از اختلافات بین مسئول تدارکات و ایشان نیز بی اطلاع نبود ، صحبت نماید و نهایتا فرمانده لشگر را قانع نمود که مدتی دور از واحد تدارکات و در رده دیگری خدمت نماید .

 در هر صورت ایشان علیرغم میل باطنی هم خودشان و هم فرماندهی ، از تدارکات و پشتیبانی لشگر  جدا  و بلافاصله به عنوان فرمانده گردان زرهی لشگر منصوب گردید. ولی کمتر از یک ماه از معرفی شهید ناصری به گردان زرهی لشگر نگذشته بود که خلا او در تدارکات لشگر کاملا حس شده بود آن هم در  سال ۱۳۶۶  که  سال بسیار مهمی از حیث ماموریت های مهم و متعدد  برای یگان بود .چرا که لشگر ۵۷ می بایست در عملیاتهای متعددی بخصوص در شمال غرب و عمق خاک عراق  شرکت می کرد و مسئله پشتیبانی خوب که از عوامل بسیار مهم و تعیین کننده موفقیت هر یگان رزم از جمله : لشگر ۵۷ در عملیاتها و ماموریت ها بود ، امری بسیار حیاتی و پر اهمیت به نظر می رسید و لازم بود که لشگر از تمامی داشته ها و تجربه و دانش نظامی فرماندهان کار کشته خود برای موفقیت و پیروزی استفاده کند .

به همین منظور ،یک روز از طرف فرماندهی لشگر سراغ من فرستاده بودند و گفتند : حاجی ( فرمانده وقت لشگر ۵۷ ) کار فوری با شما دارد . بنده هم رفتم . فرمانده لشگر که به بنده لطف داشتند ، پس از سلام و احوالپرسی و بیان مقدماتی با اشاره به کلیات ماموریت های مهم پیش روی لشگر و ضرورت استفاده از حداکثر ظرفیت های یگان برای موفقیت و پیروزی گفتند : در شرایط کنونی در تدارکات و پشتیبانی نیاز بیشتری به حضور آقای ناصری می باشد ،کمک کن تا ایشان را قانع کنیم که به تدارکات لشگر برگردد .

به اتفاق سراغ وی  رفتیم و پس از صحبت هایی که فرمانده لشگر و بنده با شهید ناصری داشتیم ، ایشان که هم شرایط را کاملا درک می کرد و هم احترام زیادی برای فرمانده لشگر قایل بودند و هم این که  خود نیز به اصطلاح ته دلشان علاقه و تمایل به کار در تدارکات و پشتیبانی لشگر که حالا به معاونت لجستیک نیز تغییر نام داده بود ، داشتند؛ به نظر بنده و فرمانده لشگر احترام گذاشته و قبول کردند که برگردند و اینگونه نیز شد .

 شهید ناصری با بازگشت دوباره خود به واحد تدارکات لشگر که تقریبا مقارن با تغییر فرمانده قبلی تدارکات لشگر بود و با فرمانده جدید سابقه دوستی و برادری بسیار بیشتری داشتند، اشتیاقشان برای کار در تدارکات لشگر دوچندان شد . فرمانده جدید نیز با شناخت از توانایی و تجربه و مدیریت قوی و کارآمد شهید ناصری با محول نمودن مجدد جانشینی تدارکات بخش عمده ای از امور کاری را نیز به ایشان واگذار نمودند و در واقع شهید ناصری آزادی عمل بسیار بیشتری پیدا نمودند .

بطوریکه او ضمن حضور پررنگ به عنوان جانشین تدارکات و فرمانده محور پشتیبانی لشگر در اکثر ماموریت ها ، نقش زیادی در موفقیت های بعدی لشگر که حضور در عملیات های سخت و بسیار مهم و موفقیت آمیز بود ، داشتند .

 نهایتا نیر پس از ثبت رشادت ها و موفقیت های فراوان در عملیاتهای مختلف لشگر ۵۷ لرستان که معمولا فرمانده محور پشتیبانی بودند ؛ در روزهای پایانی جنگ ،در حالی که مانند همیشه مرد روزهای سخت و دشوار و مرد همیشه حاضر در میدان نبرد بود و با وجود این که ماموریت و شیفت حضورشان در منطقه نیز تمام شده بود ، با توجه به تحولات منطقه و یورش مجدد و همه جانبه عراق و منافقین از نقاط مختلف ، بخصوص از سمت قصر شیرین و سرپل ذهاب حاضر به ترک منطقه نبرد نشد و به عنوان فرمانده محور پشتیبانی لشگر پس از رزمی دیدنی و خلق حماسه ای ماندگار و ایثار و مقاومت تا آخرین لحظه در برابر تجاوز و پیشروی دشمن به خاک کشورمان،  در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۷ و تنها دو روز قبل از عملیات سرنوشت ساز مرصاد شدیدا مجروح و ۴ ماه و ۱۹ روز بعد ، پس از نایل شدن به افتخار جانبازی و تحمل درد ناشی از جراحات وارده ، به آرزوی دیرینه خود که بارها در وصیت نامه و مناجات های مکتوب خود نگارش نموده و از خدا خواسته بودند رسیده و سرانجام به درجه رفیع شهادت نایل آمدند .

www.shahidnaseri.ir

۹۵۱۱۰۹ m. naseri

ارسال دیدگاه
سوابق و فعالیت‌ها
_____ «بسم الله الرحمن الرحیم» _____
سلام بر همه مجاهدین راه خدا که از دستورات الهی بدون هیچگونه عذر و بهانه ای اطاعت و جانفشانی می کنند و سرانجام در راه خدا به شهادت می رسند.
سلام و درود خداوند به رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی فرزند پاک امام حسین ( ع ) و پرچمدار مبارزه با ظلم و استکبار در عصر حاضر، سلام و درود بر آن مجاهد نستوه که شب و روز ، یک لحظه از یاد خدا غافل نیست. کما این که مسئولیت سنگینی بر دوش دارد.
سلام و درود خدا بر ملت مسلمان ایران که از این مصیبت ها و گرفتاری ها خسته نشده و نمی شوند. امیدوارم که خسته نشوند تا انقلاب خود را به جهانیان صادر نمایند.
خدایا! به ما آنچنان قدرت و توفیقی عطا فرما تا هر کاری که انجام می دهیم تنها و تنها در راه تو و برای رضای تو باشد!
خدایا! تو را شاهد می گیرم و باز هم تاکید می کنم که هدف من فقط و فقط حرکت در مسیر مورد خواست و رضایت تو و انجام وظیفه بوده است!
الهی! بارها العفو گفته ایم، پس بحق خوبان درگاهت از خطاها و گناهان ما در گذر و قلم عفو بر روی گناهان و بدی های ما بکش!
شهید شدن آرزوی من است و از خدای خود می خواهم به جز شهادت در راه خودش، مرگم را قرار ندهد زیرا هیچ مقامی بهتر و بالاتر از شهادت نیست!